...

                

 

به رویدادى بزرگ محتاجم

اتفاقى که بى خبر باشد

کاش وقتى به خانه برگشتم

کفش هاى تو پشت در باشد.

 

موتور سگی

از قرن 17 تا 19 در انگلستان نژاد سگ پا کوتاه ویژه ای بنام Turnspit

  به منظور بهره برداری به عنوان یک نوع موتور پرورش داده می شد.

این سگها با دویدن درون چرخ هایی، یک حرکت دورانی ایجاد می کردند

که در جاهای مختلفی ازش استفاده می شد. عکس اول استفاده از

این حرکت رو در چرخاندن سیخ گوشت هنگام کباب کردن نشون می ده.

معمولن از یک جفت سگ استفاده می شده که به نوبت درون چرخ قرار

می گرفتند. با آغاز انقلاب صنعتی انگلستان و رواج انواع موتورهای بخار

یا گاز این سگها بی استفاده شدند وپرورش آنها متوقف و نسل شان

منقرض شد.
 
عکس دوم وسیله ی نقلیه ای فرانسوی در 1875 رو نشون می ده که

با استفاده از دو سگ حرکت می کرد. احتمالن هماهنگ کردن سرعت

دویدن دو سگ و حرکت بر روی خط مستقیم کار سختی بوده.
 
عکس سوم یک مدل سازی از استفاده از سگها در چرخاندن پره های

ایجاد باد برای کوره های آهنگری رو نشون می ده که تا سال 1930 مورد

استفاده قرار می گرفته.
 
عکس چهارم مربوط به یک اتومبیل با موتور سگی ست که تا 1939

استفاده می شد. این اتومبیل نمونه ی کاملی بود که حتا چراغ جلو هم

داشت و از یک سیستم انتقال نیروی خوب بهره می برد.
 
سگ ها امروزه هم به عنوان موتور محرکه استفاده می شن. علاوه

برکشیدن سورتمه، مانند عکس پنجم در سکوترهای امروزی هم نقش

بازی می کنند.


http://bit.ly/1iDOQ1h

 

 

 

 

 

 

 

 

اینم از این ...

 

نواختن گیتاربرقی برای کنسرت موسیقی بوسیله ی یک زن برقع پوش

42 ساله ی آلمانی بنام Gisele Marie که در خانواده ای کاتولیک بدنیا آمد

و از سال 2009 مسلمان شد. او که همیشه با پوشش اسلامی زندگی

می کنه، از سال 2012 گیتاریست گروه موسیقی هارد راک برادرش

بنام Spectrus شد.
 
منتظریم که علمای اعلام هر چه زودتر فتوا بدن که موسیقی هارد راک

به عنوان غنا شناخته نمی شه و حرام نیست تا بتونیم ورود این بانو به

گستره ی اسلام رو آیتی روشن بر پیروزی نور علیه ظلمت قرار بدیم.

ویدیوی نوازندگی این بانوی مکرمه ی مطهره:


http://bit.ly/1KIkmm7

ازخاطرات سلیمان بهبودی

چند روز قبل آقا جمال عریضه‌ای به حضور حضرت اشرف (رضاخان پهلوی)

فرستاده بود پاکت بزرگ و عنوان روی آن این طور نوشته بود: "حضور مهر

ظهور بندگان حضرت مستطاب اجـل اکـرم اشرف امنع اعظم آقای رضاخان

پهلـوی سردارسپه وزیر جنگ و رئیس الوزرا و فرمانده‌ی کل قـوا دامت

عظمه". در طول پاکت یک تمام عنوان بود٬ چند کلمه هم که جا نداشت

بالای سطر نوشته شده بود.

عریضه تقدیم شد فرمودند روی پاکت که این باشد توی پاک چه خواهد بود!

بلافاصله عدل الملک معاون رئیس الوزرا را احظار و مقرر فرمودند به همه

اعلان و ابلاغ کند که ذکر عناوینی که تاکنون در خطاب به من به کار برده

می‌شد بکلی موقوف است٬ از این ساعت از لقب "سردارسپه" که دارم

صرف نظر می‌کنم روی پاک فقط بنویسند رضاخان پهلوی و امر فرمودند

هر پاکتی که عنوانی غیر از این داشته باشد برای صاحبش برگردانید.

تو به قولِ غزل از ماه کمی ماه تری

                  

 

تو به قولِ غزل از ماه کمی ماه تری

تو از این شاعر بی قافیه آگاه تری

 

در شب چشم تو من خواب عجیبی دیدم

خواب دندان زدنِ سرخیِ سیبی دیدم

 

سرخی سیب نجیبی که مرا عاشق کرد

دلش از دستِ من و دستِ نچیدن دق کرد!

 

غزل از چشم شما روی دلم می بارد

یک نفر نیست که این فاصله را بردارد؟

 

همنفس، بیشتر از فاصله ها تنهاییم

من و تو، هر دو زمین خورده یک رویاییم

 

تن تو کوه تلنبار علایق شده است

سر این کوه پلنگی ست که عاشق شده است.

 

 

"شهراد میدری"

28 سپتامبر روز جهانی «اقدام  برای دسترسی به سقط جنین قانونی و ایمن»

اگه نمی دونستید ...  بدونید که !

معمولن مردم فکر می‌کنند کسی که مدام به ویرگول و شیفت اسپیس

و ... گیر می‌دهد، آدم ملا لغتی است! اما شاید برای تان جالب باشد که

بدانید چنین کلمه‌ای وجود خارجی ندارد و تنها کلمه‌ای که در لغت‌نامه

دهخدا در این زمینه وجود دارد، ملانقطیاست.

 

لغت نامه دهخدا:

ملانقطی . [ مُ لْ لا نُ قَ ] (ص مرکب ) کسی که با کم و زیاد شدن

یک نقطه‌ی نوشته از خواندن آن عاجز آید. آدم کم سواد. (فرهنگ

لغات عامیانه‌ی جمال زاده ). آنکه تا تمام نقطه‌ها و اعراب و حرکات

کلمه‌ای نوشته نباشد نتواند خواند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

|| آنکه به جزئیات رسوم و آداب قانون یا قاعده یا رسمی پای بند و مقید

است و تا رعایت همه نشود امر را ناقص شمارد در صورتی که همه برای

صحت امر ضروری نیست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || آنکه تا

تمام جزئیات امر را نداند شناختن آن نتواند. 

 

جالبه

http://www.vintag.es/2015/09/before-they-were-big-18-surprising.html

 

تلخ اما واقعی


«به محض اين كه علم درمان قطعى سرطان را پيدا كند، همه فراموش

مي كنند كه روزى براى آن دعا مي كردند. امروز كسى براى درمان

فلج اطفال دعا نمي كند.»

Me !

خطای عمه فانی و اثر بارنوم در رمالی و طالع بینی !

رمالی و طالع‌بینی عمری به درازای تاریخ بشر دارد. در هر دوره‌ای آدمیان

علاقه وافری به شناخت ماهیت و سرنوشت واقعی خود و دیگران و نیز

پیش‌بینی وقایع داشته‌اند. این سندرم علاقه به رمالی در عصر کنونی

که جامعه پساصنعتی نامیده شده است نیز دست از سر بی‌قرار بشر

بر نداشته است.

انسان‌های نیازمند، خسته از شکست‌ها و روزمرگی‌ها یا صرفن از سر

کنجکاوی به دنبال راهی برای پاسخ به همه ابهامات می‌گردند، غافل

از این که علم و دانش را صبر و تحمل نیاز است، اما علاقه ی وافر به

طالع‌بینی و رمالی مانند هر رفتار بشری دستمایه پژوهش‌های زیادی

در علوم رفتاری و اجتماعی، خصوصن روان‌شناسی بوده است که از

جمله  می‌توان به اثر بارنوم  وخطای عمه فانی  اشاره کرد. معروف

است بارنوم برای رسیدن به نتیجه مطلوب در کارهایش، همیشه از

مجموعه‌ای مفاهیم و گزاره‌های کلی که میان افراد عمومیت داشته

و باورپذیرتر بود، استفاده می‌کرد. پس از آن که محققان به راز این

تکنیک پی بردند، نام آن را اثر بارنوم گذاشتند.

در روش  عمه فانی توصیف هایی که بر اساس یک سری سوال ها از

مراجع به عمل می آید ،به دلیل ماهیت سطحی آنها  به گونه ای طرح

می شوند که تا اندازه ی زیادی با وضعیت مراجع منطبق باشد . حتا

وقتی این توصیف هادر عین غیرسطحی بودن نادرست باشند،

استنباط های  حاصل از آن ها در لابه لای ادعاها و نفی وقایعی که به

طور کلی در بین افراد کل جامعه متداول است از نظر محو می شود.

این گونه ارزیابی شخصیت را خطای عمه فانی می نامند زیرا این ارزیابی

عمدتن اطلاعاتی را در بر می گیرد که می توانند در مورد عمه ی

همه ی افراد صادق باشند .به همین دلیل اثر بارنوم  یا عمه فانی که

به توصیف های شخصیتی بسیار کلی  و پیش افتاده  می انجامد را

باید همواره در نظر داشت .

 

 

احرام با برند !

 

 در بازارهای مکه  لباس های مارک دار احرام ،رونمایی  و به فروش

می رسند. این لباس ها با مارک های معروف مانند ِ "جیوردانو” و

"لومار” و ... دیده می شوند.

 

برای او گرفت !

 

         

رو حساب و  کتاب می‌خورد و رو حساب و کتاب هم فرو می رفت !

سردار«رحیم صفوی» از فرماندهان سپاه در دوره ی جنگ 8 ساله با عراق:


در عملیات قبل، یعنی آزادسازی آبادان در پنجم مهر ماه سال 60 که ما

گردان داشتیم؛ هر گردانی 10 تا 15 تا شهید یک مرتبه داشت. فرمانده‌

تیپ‌های ما، آمدن به آقای محسن رضایی و به بنده گفتند :

«ما نمی‌خواهیم فرمانده‌تیپ باشیم، تحمل دادن این‌همه شهید را نداریم

و خون این شهدا را به گردن نمی‌گیریم. طاقت‌مون تاب (طاق) می شه،

ما می‌خواهیم تک‌تیرانداز و آرپی‌جی‌زن رزمنده باشیم».

هر چقدر آقای رضایی و بنده با آنها صحبت کردیم؛ قانع نشدن و مجبور

شدیم فرمانده‌‌هان سه تا تیپ را برداریم بیاریم حسینیه جماران خدمت

امام. وقتی رسیدیم؛ عین مطالب را عرض کردیم و امام بزرگوار این

جملات را فرمودند: «برید خدار و شکر کنید که خداوند در این برهه از

زمان شما را بوجود آورده است. اسماء شهدای شما، از قبل در لوح

محفوظ الهی ثبت شده است. بروید با تدبیر عمل کنید. بعد از آن نگران

نباشید چند نفر را کشتید و یا چند نفر شهید شده‌اند»

عزیزان من!... «امام می گه اسامی شهدای شما رو خدا از قبل نوشته

که فلانی در فلان وقت شهید بشه». ما و سردار کاظمینی و عزیزان دیگه ،

که تو جبهه ها بودن، می‌دیدیم که این تیرها و این ترکش‌ها، رو حساب و

کتاب می‌خوره و رو حساب و کتاب هم فرو می ره.


http://www.farsnews.com/13940628000144

دین خویی !

اندیشه ستیزی یک جامعه، وقتی روشن می شود که بدانیم چه چیزی

را واکنش درست به کشته شدن نزدیک به هزار نفر در یک مناسک مذهبی

تلقی می کند: طنز ساختن گناه است، سکوت و احترام به مردگان

مستحب. هیچ سخنی از نقد اندیشه ای که عامل یورش میلیونی مردم

به صحرای سوزان شده در میان نیست. زلزله لیسبون در ۱۷۷۵، برخلاف

ادعای بسیاری، بیدار کننده اروپا از خواب مذهبی اش نبود، بلکه شاهدی

محکم به دست روشنفکران داد تا به «مسئله وجود شر» در جهان

پرداخته، و پروژه سکولاریسم را به پیش ببرند. وقتی فقر اندیشه مسری

و مزمن باشد، فاجعه ای صد برابر بدتر از صحرای منا هم مولداندیشه

نخواهد بود.

نخوندمش ولی شنیدم جالب نیست ...

   

راز من ... راز تو ...

پیش از آن که آخرین نفس را برآرم پیش از آن که پرده فرو افتد پیش از

پژمردن آخرین گل برآنم که زندگی کنم بر آنم که عشق بورزم برآنم

که باشم .

ويكتور فرانكل بزرگ روانشناس اگزیستانسیال و خالق نظريه لوگوتراپي

جزو بازماندگان اردوگاه معروف و مخوف آشويتس است. وي مدت زيادي

در اردوگاه کار اجباري، اسير بود که تنها وجود برهنه‌اش براي او باقي ماند

و بس. پدر، مادر، برادر و همسرش يا در اردوگاه‌ها جان سپردند و يا به

کوره‌هاي آدم‌سوزي سپرده شدند. خواهرش تنها بازمانده اين خانواده

بود که از اردوگاه‌هاي کار اجباری جان سالم بدر برد.  فرانكل درباره زنده

ماندنش و تصميم بر زنده ماندن در كتاب معروفش «انسان در جست و

جوي معنا» بسيار بحث مي كند. خود و تمامي افراد آشويتس را در برابر

اين پرسش نشان مي دهد كه «ما از اين اردوگاه جان سالم به در

نمي بريم پس چرا به زنده ماندن ادامه دهيم؟ چرا خودكشي نكنيم؟»

فرانكل به دنبال تعريف معناي زندگي براي هركسي مي رود و سعي

مي كند نشان دهد كه چه معنايي از زندگي سبب مي شود كه يك عده

من جمله خود او خودكشي نمي كنند. فرانكل بعد از آشويتس به دنبال

بازنويسي تجربه خودش از لوگوتراپي و معناگرايي مي رود و مي گويد

اولين پرسش از هر كس كه چرا خودكشي نمي كني، نشان دهنده ی

نگاه آن كس به زندگي است.

در مقدمه كتابش مي خوانيم:« در زندگي هر کسي، چيزي وجود دارد.

در زندگي يک نفر عشق وجود دارد که او را به فرزندانش پيوند مي دهد؛

در زندگي ديگري، استعدادي که بتواند آن را به کار گيرد؛ در زندگي سومي،

شايد تنها خاطره‌هاي کش‌داری که ارزش حفظ کردن دارد.»

 

وقتی عکس همسرم را زیر سینی چای پنهان کردم!

خواهش می‌کنم این مطلب را با گرایش‌های سیاسی خودتان تحلیل نکنید.

همه ایرانی هستیم و داریم درباره یک مسأله اجتماعی مملکت مان حرف

می‌زنیم. 

یک روز در کلاس آسیب‌شناسی اجتماعی و در بحث از "خانواده و طلاق"،

از دانشجویانم درباره تعداد فرزندان برخی از سیاستمداران کشورهای

غربی سوال کردم. برایم بسیار جالب بود که بیشتر آنان مثلا می‌دانستند

که اوباما دو دختر دارد و اینکه آنان چند سال دارند! برخی از دانشجویان

معتقد بودند که این دولتمردان با این عکس‌ها و البته "در عمل" به جامعه

می گویند که خانواده مهم است. کنجکاو شدم. در قسمت عکس سایت

گوگل به فارسی(و نه انگلیسی) تایپ کردم" خانواده اوباما" و هزاران

عکس از زندگی خانوادگی اوباما و گذران اوقات‌اش با کودکان و همسرش

ظاهر شد. بیشتر این عکس‌ها را سایت‌های فارسی منتشر کرده‌اند.

در همان کلاس از خانواده و تعداد فرزندان سیاستمداران کشورمان پرسیدم.

حتما جواب را می‌توانید حدس بزنید. تقریبا اکثر دانشجویان اطلاعات درستی

نداشتند. مثل استادشان! 

ولی من نشان ندادم که مانند آنها نمی‌دانم. خب من استادم! جالب آنکه

آنان می دانستند مثلا جان کری چند فرزند دارد ولی در خصوص دکتر ظریف

نمی دانستند!. باز نکته جالبی که در کلاس( چه اسم خوبی هم داشت:

آسیب‌شناسی اجتماعی) مطرح شد آن بود که بیشتر آنان می‌گفتند نام

اعضای خانواده مسئولین کشورمان زمانی در رسانه ها منعکس می‌شود

که یا یکی از آنها به همسرش پستی داده، و یا مسأله و مشکلی ایجاد

شده و رسانه‌ها به او یا خانواده اش گیر داده‌اند!

در مواقع عادی تقریبا هیچ مطلبی در این خصوص منتشر نمی‌شود. توجه‌ام

به یک رفتار اجتماعی غربی‌ها جلب شد. قبلا هم به این رفتار توجه کرده

بودم. من در برخی از پروژه های عمرانیِ داخل کشور با آنها کار کرده‌ام.

وقتی به آنها میز یا اتاقی می‌دهید یکی از وسایل یا اقلامی که روی میز

می‌گذارند یا روی دیوار اتاق نصب می‌کنند عکس‌های خانوادگی‌شان است.

این را حتما در سریالها هم دیده‌اید. نکته جالب آنکه این رفتار تابع سن فرد

یا عمر ازدواجش نیست.

رفتار ما ایرانیان(مردان) در این خصوص خیلی جالب است. وقتی تازه ازدواج

کرده‌ایم عکس همسرمان در کیف پولمان قرار دارد. البته یادآوری کنم که این

عکس در دوره نامزدی روی صفحه تلفن همراهمان نیز هست. پس از ازدواج

از آنجا حذف می شود. کم کم عکس همسرمان از کیف پول‌مان هم حذف

می‌شود و جای عکس را کارت‌های اعتباری رنگارنگ و قبض‌های پرداخت

نشده‌ی لوله شده می‌گیرند. معمولا خانم‌ها مانند آقایان نیستند. ولی

وقتی این رفتارها را می‌بینند دلسرد می‌شوند. عکس همسرشان را بر

نمی‌دارند ولی عکس اعضای خانواده‌شان را به در کنار آن قرار می‌دهند.

این معنادار است!

زمانی در جایی مشغول به کار شدم. روزهای نخست؛ عکس کوچکی از

همسرم(با مانتو و روسری) را به شکل عمودی در گوشه میز به لیوان

تکیه داده بودم. همکاری آمد و گفت: " ببین پشت سرت حرف درمیارن!

به نظرم اینو برداری بهتره!". همکار بعدی هم آمد و همین را گفت. عکس

را برداشتم و به شکل افقی زیر شیشه‌ی روی میز گذاشتم. آن همکاران

باز آمدند: " خب اینا اینجا جواب نمی ده دیگه! همکارا که می دونی جنبه

ندارن! تازه خانمت مانتوییه! یه ذره موهاش هم بیرونه! این می‌تونه بعدا

تو گزینش دردسر بشه...!" کنار میز یک سینی چای کوچکی داشتم. آنرا

برداشتم و روی عکس همسرم گذاشتم. به آنها گفتم " حالا خوبه؟

" گفتند: " هی. بد نیست!" ولی...

می دانید دوستان . خواستم بگویم مسئولین هم محصول همین جامعه‌اند.

اساسا خانواده( و بیشتر زنان) باید پنهان بمانند. به نظرم درباره زنان، یک

چیز خیلی عادلانه توزیع شده است: عکس آنان نه باید در قاب زندگی

نصب شود و نه در قاب مرگ(اعلامیه فوت). برای همین در پاسخ به برخی

از دوستانی که انتقاد می کنند چرا زنان و دختران ایرانی در شبکه های

اجتماعی مجازی اینقدر زود به زود عکس پروفایل خود را عوض می‌کنند

و گویی "ولع خودنمایی" دارند باید گفت که رفتار این زنان اعتراض به

حذف تدریجی عکس‌‌شان از "قاب زندگی" توسط جامعه است. این

عکس‌ها می‌گویند: "شما نمی توانید مرا حذف کنید".

 

دکتر فردین علیخواه جامعه‌شناس

Xi Dada - شی دادا

«ارتش 50 سنتی» نام گروهی از حزب اللهی های حزب حاکم چینه

که به منظور طرفداری از حکومت و ایجاد جو مثبت در اینترنت سازماندهی

شده اند. این گروه به ازای هر کامنتی که بتونه جهت گفتگوهای یک

فروم یا شبکه ی اجتماعی رو به سمت طرفداری از حکومت تغییر بده،

یا به ازای هر بار نفوذ کردن در میان گفتگوی مخالفان و تغییر جهت

گفتگوشون، 50 سنت پاداش می گیرن. دولت چین این گروه رو از سال

2004 راه اندازی کرد که اولین فعالانش دانشجویان بودند.

دیروز همزمان با ورود رهبر چین به امریکا، خبرگزاری رسمی این کشور

ویدیویی برای تبلیغ محبوبیت او، در اینترنت پخش کرد. در این ویدیو با

دانشجویان کشورهای خارجی که در چین اقامت دارن و در دانشگاه های

این کشور تحصیل می کنن، مصاحبه کرده ان. مو بلوندهای غربی،

رهبر چین رو «عمو» خطاب می کنن و از مهربانی و چهره ی زیبا و

روحانی اش حرف میزنن و آرزو می کنن که چهره ی فرزندشون

مانند او بشه.

ولی این ویدیو که قرار بوده تبلیغی برای محبوبیت رهبر معظم باشه،

درست نتیجه ی برعکس داده و مردم در کامنت های زیر ویدیو مشغول

مسخره کردنش هستند. هر از گاهی در میان کامنت ها یک نفر از 50

سنتی ها پیدا می شه که گفته هاش درست مانند هفت تومنی های

خودمونه. از بصیرت رهبر می گه که اگه کارش درست نبود، این همه

خارجی ها بهش حسودی نمی کردن و کامنت های ضد او نمی ذاشتن...

لینک ویدیوی عمو رهبر در یوتیوب:


http://bit.ly/1LBlEDG

وا اسفا !

کتاب جامعه شناسی دوم دبیرستان 

درس چهاردهم، انواع شناخت علمی :

 

اگه شما هم نمی دونید ... پس بدونید !

من تا دیروز نمی دونستم درباره ی عدم خرید و معامله ی کالاهای

اسرائیلی قانون داریم و هر کسی دست به این کار بزنه مجازات

خواهد شد (قانون تصویب قانون واحده اسلامی در مورد تحریم اسراییل)

http://rc.majlis.ir/fa/law/show/92085

گوگل که کردم چیز جدید دیگه ای هم دستگیرم شد. چی؟ این که در

این رابطه ستادی هم هست با عنوان:

《ستاد پیگیری تحریم کالاهای اسرائیلی》!


http://tahrimeisrael.com

شمس لنگرودی

نهنگان خواب می‌بینند

به هیئت زنبور در آمده‌اند

و بوی ناب عسل می‌دهند.



زنبوران خواب می‌بینند

در اقیانوسی از شکوفه نارنج

ترانه بندری می‌خوانند.



ترانه بندری خواب می‌بیند

اسکله‌ها پهلویش را زخم می‌زنند

و زیر سایه تبریزی‌ها

خود به مداوای خود مشغول‌اند.



اسکله‌ها خواب می‌بینند

مست می‌کنند

به خیابان می‌ریزند

و جز زنان خیابانی همه را غرق می‌کنند.



زنانِ خیابانی خواب می‌بینند

در کلاس‌ اول ابتدائی نشسته، به حرف معلم‌شان گوش

می‌دهند،...



چه قیامتی

چه قیامتی


مدرسه‌ها به خلوت من هجوم می‌آورند

به خیابان پناه می‌برم

به کام نهنگ گرسنه‌ئی

که خود را به خواب زده

و انتظار مرا می‌کشد. 


سکوت آلیس

تصورش را بکنید: پنجاه ساله هستید (خب، آدم پنجاه ساله که واقعن

پیر نیست تازه باید لذت ببرد از هر آنچه که از گذشته تا کنون جمع کرده! )

و دکترتان می گوید آرام آرام دچار آلزایمر خواهید شد این بیماری تا آن جا

پیش خواهد رفت که دنیا برای تان کاملن سفید خواهد شد حتا دیگر

کلمات را به یاد نخواهید آورد و آخر سر، لام تا کام نمی توانید صحبت کنید.

 واقعن تجربه دردناکی ست. تصورش هم آدم را از پا در می آورد. فیلم

 STILL ALICE همین داستان را روایت می کند. استاد مطرح دانشگاه

کلمبیا، آلیس، دچار آلزایمری موروثی می شود. فیلم دست شما را

می گیرد و شما را به درون آلیس می برد تا عمیقن دردها و رنج هایش

را لمس کنید. خود آلیس که می گوید اگر سرطان گرفته بودم از این بیماری

بهتر بود. راستش را بخواهید به نظر من پر بیراه هم نمی گوید.

 شک ندارم سکانس برتر همان جایی ست که آلیس از قبل توی لپ

تاپش ویدئو ضبط کرده برای روزهایی که دیگر هیچ چیز را به خاطر نخواهد

آورد. و در آن ویدئو، آدرس قرص هایی را می دهد برای خودکشی، برای

روزهایی که تنهایی احاطه اش کرده. حالا و زمانی که بیماری بشدت

پیشرفت کرده به ناگاه آن ویدئو را می بیند. و خب حدس بزنید چه میزان

دیدن چنین سکانسی آدم را میخکوب می کند و اشک در چشم بیننده

حلقه می زند.

فیلم، فیلم صادق و روراستی ست. و این را هم بدون شک مدیون بازی

روان ِ جولیان مور است. بااین حال، انتخاب با خودتان است می توانید

فیلم را نبینید.

 

   

مفلوک !

برخی واژه‌ها، بطنِ خسته و مفلوکی دارند. اصلاً همین کلمه «مفلوک»؛

نکبت، روسیاهی و بدبختی از سر و رویش می‌بارد. یادآور کارگرانِ آفتاب

سوخته‌ای‌ست که زاغه‌نشین‌اند. کارگرانی که با دست‌های سیاه و ترک‌

خورده دلّه روغن‌نباتی، بلوک و کلوخ روی هم گذاشته‌اند تا سر پناهی برای

شب‌هایِ یخِ زمستان داشته باشند. شب‌هایی که با مرور رژِ لب و چکمه

و گونه‌های قرمزِ دختران شهری صبح می‌شود.

 

Critical Thinking

هستي انسان با داوري‌ كردن تعين مي‌يابد . حتي در زندگي روزمره

اغلب بدون اين‌كه بدانيم ، پيوسته با داوري كردن پيش مي‌رويم .

سوار اتوبوس يا تاكسي شدن يك داوري است . سلام گفتن به

ديگري و لحن ما داوري‌مان نسبت به رابطه با او است و ... وقتي

مي‌گوييم بايد ديگري را در همان موقعيتي كه هست بشناسيم ،

اين شناخت يعني داوري . حتي وقتي بگوييم ديگري را همان‌طور

كه هست بايد پذيرفت و درباره‌اش داوري نكرد ، اين نظر حامل

داوري‌ست .

از اين رو ، اگر ما به هيچ وجه گريزي از داوري كردن نداريم مگر كه 

به انسانيت خود بي‌توجه بمانيم ، چه كنيم تا بتوانيم درباره‌ي رويدادها

، دغدغه‌ها ، مشكلات ، موضوعات ، ايده‌ها ، اطلاعات ، وضعيت‌ها

و ... به درستي داوري كنيم ؟ يعني به داوري دست يابيم كه ما را

در آستانه‌ي تصميم‌گيري و عمل موفقيت‌آميز به اتكاي داوري‌هاي مان

قرار دهد. پاسخ پيش‌گرفتن شيوه‌ي تفكر نقادانه  است . 

 

  

 

زرد ... نارنجی ... خش خش ...

تنهایی

اگر در روزگار ما آوردنِ دین جدیدی معنا داشت، پیام اصلی آن باید

«ستیز با تنهایی انسان» می‌بود. 

نظام‌های غیردموکراتیک، خودکامه یا توتالیتر، انسان‌ها را تنها می‌خواهند،

چراغ‌های قلمرو عمومی را خاموش می‌کنند، رشته‌ی ارتباط میان آدم‌ها را

می‌گسلند، دیوارهایی بلند می‌سازند که کسی، کسی را نبیند. 

آدم‌های تنها هم در برابر کوچک‌ترین تردید، تهدید و توهمی، بی‌پناه و

بی‌دفاع‌اند و به آسانی رام‌شدنی و سرکوب‌ شدنی – و هم چه بسا

خطرناک و به تدریج ناتوان از اندیشیدن و تشخیص خوب از بد. 

تنهایان برای زیستن و داشتن کمترین حقوق خود می‌توانند خودخواه‌ترین

و طمع‌کارترین خویشتنِ خود را فعّال کنند.

تکنولوژی جدید نیز می‌تواند تنهایی را به شکلی دیگر بر آدم‌ها تحمیل کند.

ماشین‌ها ضرورت اجتماع آدم‌ها را در کارگاه‌ها و مزرعه‌ها کمتر می‌کنند.

ابزارهای ارتباطی جدید، امکانِ ارتباط مجازی را به بهای تنهایی حقیقی

فراهم می‌آورند. با اینترنت، آدم‌ها دیگر از دورشدن هراسی ندارند، چون

اینترنت توهّم نزدیک بودن را پدیدمی‌آورد. حتا وقتی کنار هم‌اند، باهمانِ

تنهایند. نسل فردا که بسته‌تر و معتادتر به اینترنت خواهد بود، در معرضِ

تنهایی بیش‌تر است.

تنهایی، خاستگاهِ شرّ است و همه‌ی بنیادهای اخلاقی را درهم می‌ریزد.

گسترش و عادی‌شدن تنهایی، زمینه را برای خودکامگی و غیاب

«امر سیاسی» آماده می‌کند. تنهایی، ما را از ما می‌گیرد و به

جانورانی مسخ‌شده که استعداد جوییدن تدریجی روح خود یا دریدن

ناگهانی جان دیگران را دارند، بدل می‌کند.

 

« مهدی خلجی»

عبور ...

             

الگویی در پس پرده‌ی خودفریبی‌ها – سخنرانى TED با زیرنویس فارسی

دکتر مایکل شـِرمر، توضیح می‌دهد که تمایل انسان به باور کردن

چیزهای عجیب و غریب –از ربوده شدن توسط موجودات فضایی تا

میله‌های دروغین یابنده‌ – به دو مورد از اساسی‌ترین مهارت‌های

سیم‌کشی شده در مغز ما برای زنده ماندن مربوط می‌شود.

او شرح می‌دهد که این دو چه هستند و چگونه ما را در دام این

باورها می‌اندازند.

 

https://www.ted.com/talks/michael_shermer_the_pattern_behind_self_deception?nolanguage=pn#