با دستادست آشنا شوید ...

 

 

 

روزهای زن با تعاریف مختلف و در تاریخ های مختلف، از پی هم می گذرند.

سال ها می گذرند و عمرها می گذرند. مطمئنا در طی صد سال گذشته

در اکثر کشورهای دنیا وضعیت زنان رو به بهبودی رفته است، اما هنوز جای

کار، بسیار است. گروه های مختلفی در کشورهای مختلف دنیا برای بهبود

این شرایط تلاش می کنند که هرکدام از منظر خاص خودشان به قضیه نگاه

می کنند. ما دستادستی ها به عنوان یک کسب و کار اجتماعی که به

دنبال بهبود وضعیت زندگی مردم در ایران است فکر می کنیم اقتصاد

زیربناست، چرا که فقر تمام درها را به روی آدم ها می بندد. مادری که

درآمد داشته باشد به احتمال بسیار زیاد دخترانی تحصیل کرده خواهد

داشت، دخترانی که در سنین پایین ازدواج نخواهند کرد، درگیر آسیب

های اجتماعی نخواهند شد و به حقوق انسانی خود آگاه تر خواهند بود.

زنان سالم و آگاه، جامعه ای سالم تر و آگاه تر به وجود خواهند آورد.

 

http://dastadast.ir/

خاطره جان ، تولدت مبارک

خاطره دوست داشتنی (عسلوکوچیکه)، تولدت مبااااااااااارک

بي تو ، مهتاب شبي باز از آن كوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خيره به دنبال تو گشتم
شوق ديدار تو لبريز شد از جام وجودم
شدم آن عاشق ديوانه كه بودم !

در نهانخانه جانم گل ياد تو درخشيد
باغ صد خاطره خنديد
عطر صد خاطره پيچيد

 

يادم آيد كه شبي با هم از آن كوچه گذشتيم
پر گشوديم و در آن خلوت دلخواسته گشتيم

ساعتی بر لب آن جوی نشستيم
تو همه راز جهان ريخته در چشم سياهت
من همه محو تماشاي نگاهت
آسمان صاف و شب آرام
بخت خندان و زمان رام
خوشه ماه فرو ريخته در آب
شاخه ها دست برآورده به مهتاب
شب و صحرا و گل و سنگ
همه دل داده به آواز شباهنگ

 

 

يادم آيد : تو بمن گفتي :
ازين عشق حذر كن !
لحظه اي چند بر اين آب نظر كن
آب ، آئينه عشق گذران است
تو كه امروز نگاهت به نگاهي نگران است
باش فردا ، كه دلت با دگران است
تا فراموش كنی ، چندی ازين شهر سفر كن !

با تو گفتم :
حذر از عشق ؟
ندانم
سفر از پيش تو ؟
هرگز نتوانم
روز اول كه دل من به تمناي تو پر زد
چون كبوتر لب بام تو نشستم
تو بمن سنگ زدی ، من نه رميدم ، نه گسستم
باز گفتم كه : تو صيادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو درافتم ، همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم
سفر از پيش تو هرگز نتوانم ، نتوانم … !

اشكي از شاخه فرو ريخت
مرغ شب ناله تلخی زد و بگريخت !
اشك در چشم تو لرزيد
ماه بر عشق تو خنديد

يادم آيد كه دگر از تو جوابی نشنيدم
پاي در دامن اندوه كشيدم
نگسستم ، نرميدم

رفت در ظلمت غم ، آن شب و شبهاي دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه كنی ديگر از آن كوچه گذر هم !
بی تو ، اما به چه حالی من از آن كوچه گذشتم ...

 

 

نازنین ، تولدت مبارک